![]() 22 / 9 / 1391برچسب:, :: 9:44 :: نويسنده : بهنام موفقی
اصلاح سیستم گرمایش مدارس،با توجه به اعلام خود وزیر، تنها هزار میلیارد تومان بودجه می خواهد که با توجه به هزینه هایی که در کشور می شود ، رقم غیرقابل دسترسی نیست (فقط در یک قلم سه برابر این رقم اختلاس شد)...در چند حادثه اخیر آتش سوزی در مدارس ، شاهد بودیم که دانش آموزان به خاطر وجود نرده های آهنین در برابر پنجره کلاس ، در آن حبس شده و سوخته اند. در حالی که اگر نرده ها نبودند ، دانش آموزان به راحتی از کلاس های خود که در طبقه همکف قرار داشتند ، فرار و به همین سادگی نجات پیدا می کردند.
عصر ایران - در چند سال اخیر بارها حادثه آتش سوزی در کلاس های مدرسه روی داده و تعدادی از دانش آموزان را به کام مرگ یا جراحت های دردناک فرستاده است.
وقتی چنین حادثه ای پیش می آید کمترین انتظار این است که مقامات مسؤول با بررسی دقیق این حادثه به حذف عوامل آن اقدام کنند و روش هایی را برای مقابله با این حوادث پیش بینی کنند. درباره حادثه آتش سوزی در مدارس ایران راهکارهای سهل الوصولی قابل پیش بینی است. وقتی شاهد هستیم که دانش آموزان متعددی در سال های اخیر قربانی بخاری های نفتی شده اند ، چرا نباید به حذف کامل و صد در صدی بخاری های نفتی از مدارس اقدام کرد؟ ![]() دانش آموزان در مجاورت آتش و ... دانش آموزان ، به مقتضای سن و سال خود ، شیطنت ها ، شلوغی ها و جنب و جوش خاص و البته طبیعی خود را دارند و از این رو ، در یک کلاس کوچک که گاه دهها کودک خردسال در آن ، در مجاورت بخاری آتشین هستند ، امکان حادثه در هر لحظه متصور است. ![]() زیبایی این دختر معصوم برمی گردد؟ در این زمینه حتی می توان با همکاری وزارتخانه های آموزش و پرورش و نیرو، در موارد مورد نیاز ، سیستم های گرمایشی برقی را جایگزین بخاری های نفتی کرد و وزارتخانه های آموزش و پرورش و نیرو ، بودجه همایش های خود را صرف هزینه برق مصرفی این مدارس بکنند. اصلاح سیستم گرمایش مدارس ،با توجه به اعلام خود وزیر آموزش و پرورش ، تنها هزار میلیارد تومان بودجه می خواهد که با توجه به هزینه هایی که در کشور می شود ، رقم غیرقابل دسترسی نیست (فقط در یک قلم سه برابر این رقم اختلاس شد) ، وانگهی هر چقدر هم که هزینه بالا باشد ، باید در زمره اولویت های اساسی به این مهم پرداخته شود. ![]() اما اگر به هر دلیل موجه یا غیرموجه، برخی کلاس ها از بخاری نفتی استفاده می کنند ، می توان با در پیش گرفتن راه ها و اقداماتی، دانش آموزان و اولیای مدرسه را برای مقابله با آتش سوزی احتمالی آماده کرد تا حداقل خسارت های جانی متوجه آنها شود. ![]() دست یکی از دانش آموزان آسیب دیده درودزنی همچنین می توان با استفاده از توان کارشناسی نیروهای فنی و آتش نشانی، بخاری نفتی در کلاس را جانمایی مناسب کرد تا در صورت بروز حادثه یا آتش سوزی ، حداقل خسارت به بار آید. نظارت بر شارژ به موقع کپسول های آتش نشانی هم از مواردی است که باید جدی گرفته شود و الّا این کپسول ها در موقع نیاز عمل نخواهند کرد. در چند حادثه اخیر آتش سوزی در مدارس ، شاهد بودیم که دانش آموزان به خاطر وجود نرده های آهنین در برابر پنجره کلاس ، در آن حبس شده و سوخته اند. در حالی که اگر نرده ها نبودند ، دانش آموزان به راحتی از کلاس های خود که در طبقه همکف قرار داشتند ، فرار می کردند و به همین سادگی نجات پیدا می کردند. ![]() اگر این کلاس نرده نداشت ، کسی مصدوم نمی شد. نرده سمت چپ ، بعد از آتش سوزی کنده شده است این بخشی از گفته های یکی از دانش آموزان مدرسه شین آباد است: ...بخاری کلاس یک لحظه آتش گرفت و به همه جا سرایت کرد، سعی کردیم از کلاس بیرون برویم. ازدحام زیاد بود و پنجره های کلاس هم نرده داشت ، نمی توانستیم نفس بکشیم و به بیرون فرار کنیم.نمی دانم چه کسی پنجره کلاس را از جا کند و بقیه ماجرا یادم نیست. ![]() به خاک سپاری سیران یگانه ، دختر 10 ساله پیرانشهری که در آتش سوزی مدرسه شین آباد جان داد اگر همین امروز دستور به حذف نرده های آهنین از جلوی پنجره های کلاس های در معرض خطر صادر شود ، ای بسا جان دانش آموزانی در آینده با همین روش ساده نجات یابد. همیشه نباید دنبال راهکارهای پیچیده بود. ![]() این مدرسه درست یک روز بعد از حادثه شین آباد بر اثر اتصال برق دچار اتش سوزی شد به علاوه انتظار می رود دیگر عوامل خطرزا در هر مدرسه به دقت توسط کارشناسان همان منطقه بررسی و رفع عیب شود. به عنوان مثال ، سیم کشی های فرسوده و غیر استاندارد می تواند آتش سوزی به بار بیاورد کما این که درست یک روز بعد از حادثه شین آباد ، یک مدرسه روستایی دیگر در سلماس (واقع در آذربایجان غربی) به دلیل اتصال برق دچار آتش سوزی شد که خوشبختانه به دلیل آن که این اتفاق در ساعت غیر کلاسی رخ داد ، تلفات جانی نداشت. منبع : سایت عصر ایران . کد خبر: ۲۴۴۹۷۳ ![]() روز هجدهم؛ شهادت عبدالله بن عفيف ازدی آفرین بر تو ای شیر مرد که در رکاب علی ( ع ) جانبازی نمودی و در راه حسین ( ع ) شهید شدی
بعد از خطبه حضرت زينب كبری(س) در مجلس ابن زیاد لعین اسرا را به زندان انداختند و در را بستند، سپس ابنزياد علیبنالحسين(ع) و زنها و سر حسين(ع) را حاضر كرد و زينب با آنها بود و ابنزياد گفت: حمد خدا را كه شما را رسوا كرد و كشت، ابنزياد دستور داد آنها را به زندان برگردانيدند و مژده كشتن حسين(ع) را به اطراف نوشت و اسيران را با سر حسين(ع) به شام فرستاد. در كتاب «در كربلا چه گذشت» ترجمه «نفس المهموم» آمده كه بعد از خطبه حضرت زينب كبری(س) و امام سجاد(ع) و ورود اهل بيت(ع) در مجلس عبيدالله ابن زياد، علیبنالحسين(ع) و زنها و سر حسين(ع) را حاضر كرد و زينب با آنها بود، ابنزياد گفت: حمد خدا را كه شما را رسوا كرد و كشت، ابنزياد دستور داد آنها را به زندان برگردانيدند و مژده كشتن حسين(ع) را به اطراف نوشت و اسيران را با سر حسين(ع) به شام فرستاد. سپس ابنزياد بالای منبر رفت و خدا را حمد و ثنا كرد و در ضمن كلامش گفت: حمد خدا را كه حق و حقجويان را غلبه داد و اميرالمؤمنين و پيروانش را پيروز كرد و كذّاب بن كذّاب را كشت. در همين جا «عبدالله بن عفيف ازدی» يكی از نيكان و زهّاد شيعه كه يك چشمش روز جمل رفته بود و چشم ديگرش در جنگ صفين و هميشه ملازم مسجد اعظم كوفه بود و تا شب در آن نماز میخواند، برخاست و گفت: ای پسر مرجانه! كذّاب بن كذّاب تو هستی و پدرت و آن كه تو را گماشته و پدرش، ای دشمن خدا، فرزندان انبياء(ع) را میكشيد و بالای منابر مؤمنين چنين میگوييد. راوی گويد: ابنزياد خشم كرد و گفت: اين سخنگو كيست؛ گفت: ای دشمن خدا! من سخنگو، ذرّيه طاهرهای كه خدا پليدی را از آنها برده كشتی و هنوز خود را مسلمان میدانی، واغوثاه! اولاد مهاجر و انصار كجايند كه از طاغيه تو يزيد لعينبناللّعين بر زبان رسول ربّالعالمين(ص) انتقام نمیكشند. راوی گويد: غضب ابنزياد فزود و رگهای گردنش باد كرد و گفت: او را نزد من آريد، پاسبانان از اطراف به سوی او دويدند و بزرگان ازد كه عموزادههايش بودند، قيام كردند و او را از دست مأمورين رها كردند و از در مسجد بيرون بردند و به خانهاش رساندند، ابنزياد گفت: برويد اين كور ازد را كه خدا نور از دلش برده چنانچه از ديدهاش، نزد من آورديد؛ به منزل او رفتند و چون ازد مطلع شدند با قبايل يمن جمع شدند تا از او دفاع كنند و خبر به ابنزياد رسيد، او هم قبايل مضر را جمعآوری كرد و به سرداری محمدبناشعث به جنگ آنها فرستاد. راوی گويد: نبرد سختی كردند و جمعی از عرب كشته شدند و اصحاب ابنزياد خود را به در خانه عبدالله رسانيدند و آن را شكستند و ميان خانه ريختند، دخترش فرياد زد: از آنچه حذر داشتی بر سرت آمد و لشكر آمدند، گفت: باكت نباشد، شمشير مرا بده، شمشيرش را به او داد و از خود دفاع میكرد و میسرود: پسر صاحب فضلم كه عفيف است به نام/ باب او باشد و امّ عامر خوشنامم مام از شما مرد زرهپوش و قبادوش و يلان/ زدم و كشتم و بر خاك نمودند مقام دخترش میگفت: پدرجان! كاش مرد بودم و امروز جلوی تو با اين نابكاران و كشندههای عترت نيكان میجنگيدم، لشكر از هر سو بر او احاطه كرده بودند و او از خود دفاع میكرد و كسی به او دست نمیيافت و از هر سو میآمدند، دخترش به او میگفت تا فزونی گرفتند و او را در تنگنای محاصره گذاشتند و دخترش فرياد زد! واذّلاه! پدرم را احاطه كردند و ياوری ندارد. و او شمشير خود را میچرخانيد و میگفت: به والله گر ديدهام باز بودی/ نبودی شما را رجوع و ورودی راوی گويد: حمله را ادامه دادند تا او را دستگير كردند و نزد ابنزياد آوردند و به او گفت: حمد خدا را كه تو را رسوا كرد؛ عبدالله بن عفيف در جوابش گفت: ای دشمن خدا! برای چه مرا رسوا كرد، به والله گر ديدهام باز میشد/ نبودی شما را به من دسترس ابنزياد گفت: ای دشمن خدا! درباره عثمان چه میگويی، در جوابش گفت: ای پسر بنده علاج و زاده مرجانه! دشنامی هم به او داد، تو را به عثمان بنعفان چه كار كه خوب كرد يا بد، اصلاح كرد يا تباه، خدای تبارك ولی خلق خويش است و ميان آنها و عثمان به عدالت و حق، حكم میكند، تو از پدرت و خودت، از يزيد و پدرش از من بپرس، عبيدالله بنزياد گفت: به خدا از تو نمیپرسم تا با غصه بميری. عبدالله بن عفيف گفت: الحمدالله ربالعالمين، من از پروردگار درخواست كرده بودم كه شهادت روزی من كند پيش از آن كه مادر تو را بزايد و از خدا خواسته بودم آن را به دست بدترين خلق خود و مبغوضترين آنها نزد او بنهد و چون چشمانم كور شده بود نوميد شدم و اكنون بحمدالله پس از نوميدی، آن را به من روزی كرد و دانستم كه دعای ديرين مرا اجابت كرد؛ ابنزياد گفت: گردنش را بزنيد، گردن او را زدند و در «سنجه» او را به دارش آويختند. شيخ مفيد(ره) گفته: چون دژخيمان او را گرفتند، به شعار ازد فرياد كشيد و 700 مرد ازدی دور او جمع شدند و او را از دژخيمان ستاندند و ابنزياد در دل شب فرستاد و او را از خانهاش بيرون آوردند و گردنش را زد و در سنجهاش به دار آويخت و چون صبح شد ابنزياد سر حسين(ع) را فرستاد تا ميان كوچههای كوفه و همه قبايل گردانيدند. زيد بن ارقم گويد: من در بالاخانهای بودم كه سر را بالای نيزه بر من عبور دادند و چون برابرم رسيد شنيدم قرائت میكرد: أم حسبت أنَ أصحاب الكهف و الرقيم كانوا من آياتنا عجبا» موی بر تنم راست شد و فرياد كردم: يابن رسولالله! سِرّ تو كار تو عجيبتر است و عجيبتر! چون از گردش آن در شهر كوفه فارغ شدند، آن را به دارالاماراه برگردانيدند و ابنزياد آن را به زحر بن قيس سپرد و با سرهای اصحاب او برای يزيد بن معاويه فرستاد. منبع : http://www.iqna.ir/khouzestan/news_detail.php?ProdID=517305
علوم تربیتی وبلاگی تخصصی در مورد علوم تربیتی - تاریخ و فلسفه تعلیم و تربیت - مدیریت اموزشی آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |
|||||||
![]() |